اندر احوالات ما
سلام جوجوی مامان الان که دارم برات مینویسم ساعت ٣ شبه بابایی سر کاره منم از معده درد خوابم نمیبره گفتم بیام و یه سری به وبت بزنم آخه خیلی وقته سر نزدم از بس او ضاعم درهم ورهمه . مامان ملیح دستش شکسته کلی نارحتشم ، دندونای بالای تو کامل تو تاوله کلی بدغلق شدی همش تو بغلمی یکه شناس شدی و از بغل من بغل هیچ کس نمیری. خیلی این روزا اذیتم میکنی مامانی ، خاله نرگس که درگیر محمد و یگانه هست ف مامان مریم هم که نگهت نمی داره خوب معلومه چون فقط منو میبینی از همه غریبی میکنی . حتی گاهی اوقات بغل بابایی هم بند نمیشی جون بابیی به خاطر منو تو همش سرکار و درگیره .طفلی خیلی برا ما زحمت میکشه . امیدوارم در اینده قدر شناس باشیم. کلی کار یا...
نویسنده :
مامانی و بابایی
3:25