آرزو ساداتآرزو سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

آرزوی زندگی ما

اندر احوالات ما

1392/5/12 3:25
294 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجوی مامان

الان که دارم برات مینویسم ساعت ٣ شبه بابایی سر کاره منم از معده درد خوابم نمیبره گفتم بیام و یه سری به وبت بزنم

آخه خیلی وقته سر نزدم از بس او ضاعم درهم ورهمه  . مامان ملیح دستش شکسته ناراحت کلی نارحتشم ، دندونای بالای تو کامل تو تاوله کلی بدغلق شدی همش تو بغلمی یکه شناس شدی و از بغل من بغل هیچ کس نمیری.

خیلی این روزا اذیتم میکنی مامانی ، خاله نرگس که درگیر محمد و یگانه هست ف مامان مریم هم که نگهت نمی داره خوب معلومه چون فقط منو میبینی از همه غریبی میکنی . حتی گاهی اوقات بغل بابایی هم بند نمیشی جون بابیی به خاطر منو تو همش سرکار و درگیره .طفلی خیلی برا ما زحمت میکشه . امیدوارم در اینده قدر شناس باشیم.

کلی کار یاد گرفتی

دست میزنی خودتم میگی د   د  نیشخند

همچنان دد بابا  بوپ رو میگی

حرف رررررررررررررررررررررررررررررررررر رو در طول روز بارها تکرار میکنیهیپنوتیزم

 ٨ ماه و هفت هشت روزتا بود که دیگه مسلط چهار دست و پا راه افتادی قلب

١١٠ متر خونه رو ول میکنی و در شعاع سی سانتی من چهار دست و پا راه میری کلافه

خیلی مسلطی خنثی دستت و به این ور و اونور میگیری و میخوای وایسی و تلپپپپپپپپ

باید یه کلا ه کاسکت برات بگیرم انقدر مخت به اینور و اونور میخورهچشمک

 و در آخر یک خبر جنجالی اونم اینکه بابایی اول مرداد تورو کچل کردابله از بس موهات کم بود و هر روز یه جاش میریخت کچلت کرد خداروشکر الان سرت سیاه شده ایشاله تا اون روز در میاد .

عکسم بعدا  میزارم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)