سفرنامه شمال
سلام سلام صد تا سلام
دختر قشنگم سومین سفر شما به شمال ایران اول یه کلار دشت روستای سیرگاه بود که ویلای یکی از دوستای بابایی بود . وایی که نمیدونی چه جاییی بود تو وسط تابستون بافتنی پوشیده بودیم. ما سه تا بودیم به همراه مامان ملیح جون . که بعدا خاله نرگس اینا و دایی محمد جواد هم اضافه شدن.
اون ده یه جایی بود بالای کوه باورت نیمشه لای ابرا راه میرفتیم و تنها صدایی که شنیده میشد صدای زنگوله ی گاو وگوسفندها از دوردست بود برا ماهایی که شهر نشینیم اومجا مثل بهشت بود .
وایی یاد کارتون هایدی افتاده بودم
خلاصه یه روزی اونجا بودیم و فرداش به همراه جمع رفتیم لنگرود(چمخاله)وایی که چه حالیی داد و تو چه دختر خوبی بودی با اینکه دندونات دراومد ولی اذیت آنچنانی نکردی
روز اول که رسیدیم کلی رفتیم لب آب روز دوم رفتیم طرح و تنی به اب زدیم و شبشم رفتیم شهر بازی تورو بردم سرسره بادی با یگانه کلی ذوق زده شده بودی و صفا کردی روز سوم هم رفتیم تله کابین رامسر خیلی خوش گذشت دایی محمدجواد ومامان ملیح میترسیدن ما هم که اذیت کن کلی خندیدیم.
راستی اون بالا برا اولین بار رو شونهی دایی خوابت گرفت بعد سیرع بابایی گرقتت تا به نام خودش پبتش کنه
راستی صندلی ماشین هم روز قبل از رفتن خریدیم .سعی کن بهش عادت کنی خواهشا
اینجا تازه رسیده بودیم کلاردشت بغل مامان ملیح
وقتی برای اولین بار رو شونه خوابیدی مکان بام رامسر
تو تله کابین خوابت برد خوابوندیمت تو کریر محمد
ادامه دارد.....