یازده ماهگیت با کلی تاخیر مبارک

1392/8/1 13:49

379 بازدید

اشتراک گذاری

سلام کوچولوی دوست داشتنی مامان

باورم نمیشه تا چشم رو هم گذاشتیم ١١ ماه گذشت از روزی که خدا بهترین هدیه زندگیمونو بهمون داد.

تو با اومدن تمام زندگی ما رو دگرگون کردی و به زندگیمون شادی و نشاط دادی. قلب

نمیدونی که روزا به چه از دانشگاه میام خونه تا پیش تو باشم. نمیدونی که با هر خنده ات تماااااااااااااااام خوشی های عالم رو به من و بابایی تقدیم می کنی. همیشه تو زندگی برات بهترین ها رو آرزو می کنم و امیدوارم لبت همیشه خندون باشه عسلک من بغل ماچ

خوب و اما از اتفاقات جدید بگم. چند ماه پیش یهو چشمم به دندونات افتاد و دیدم که بلللللللللللللللله دندونششم و هفتمت هم زده بیرون یکی بالا و یکی پایین یعنی الان 4 تا دندون بالا داری و ٣ تا هم پایین. بیخود نبود که این چند وقت اییییییییییینقدر اذیت شدی چون می خواستی دو تا دندون با هم دربیاری چشم

دیگه واقعاً نمیتونم بگم که چقققققققققققدر شیرین شدی تا کسی بگه دد شروع می کنی به بای بای کردن فقط کافیه کسی جلوت لباس بپوشه کاری نداری چقدر غریبه باشه سریع میری بهش آویزون میشی که بری دد خنده نانای میکنی و دست میزنی و بابای میکنی عزییییییییییییییزم من عاشق این کارتم قلب شدیداً قرتی هستی مثل مامانت در هر حالتی حتی شیر خوردن که باشی به محض اینکه آهنگی چیزی از جایی بشنوی سریع شروع می کنی بدنتو تکون دادن و نانای می کنی زبان

سرسری و دست دستی می کنی.

دیگه تو کالسکه و صندلی غذات بند نمیشی همش بلند میشی وایمیستی و می خوای بپری بیرون خنده

وااااااااااای دیشب همش نق نق می کردی و بیدار میشدی نذاشتی من یه خواب درست بکنم دیگه اینقدر بهم فشار اومده بود که به بابایی گفتم بیا تو یکم نگهش دار و اومدم که بخوابم اما یهو شروع کردی به گریه ی بیشتر دنبال من بودی و منو میخواستی وااااااااااااااای نمیدونی چه حس خوبی بود تمام خستگیم یادم رفت خوشحالم که تو بیشتر مامانی هستی نیشخند