واکسن چهار ماهگی
سلام ارزوی من
شنبه نوزدهم اسفند . با کلی درد با مامان ملیح رفتیم و واکسن تو رو زدیم خدا رر شکر زود اروم شدی و دختر خوبی بودی.
همون خانوم مهربون همیشگی بود و خدا رو شکر شلوغ نبود تو خوابت برده بود تو ماشین قطره فلج رو که بهت داد بیدار شدی و شروع کردی به گریه کردن اما واکس سه گانه رو که زد دیگه خیییییییلی گریه ات شدید شد نفست بالا نمیومد و صورتت خیس اشک شده بود دلم داشت برات کباب میشد سریع بعدش بغلت کردم و بعدشم آماده ات کردیم و رفتیم تو ماشین چون صبح زود بیدار شده بودی سریع تو ماشین خوابت برد و خونه هم که اومدیم 2 ساعتی رو خوابیدی اما مثل دفعه قبل با گریه بیدار شدی سریع برات کمپرس سرد گذاشتم تا دردت رو آروم کنه مثل دفعه قبل با جبغ گریه نمی کردی یه گریه آرومی بود اما مثل بارون گوله گوله اشک میریختی الهههههههی من بگردم برات مامان که اینقدر درد کشیدی بعدش پاهاتو بستم و خوابوندمت و دفعه های بعد که بیدار شدی دیگه درد نداشتی و کلی میخندیدی خیلی خوشحالم که اینبار خیلی زودتر دردت خوب شد و از واکسن دو ماهگی خیلی راحت تر بود در حالیکه خانومه میگفت دوز این یکی بیشتره.
در ضمن یادت باشه مامان ملیح خیلی برامون زحمت کشید و من و شما باید خیلی قدرش و بدونیم.
یه خورده بعدش تب کردی و شب هم که خوابیدی یه چند باری با گریه بیدار شدی که فکر می کنم درد داشتی اما رویهم رفته به نظرم اینبار کمتر اذیت شدی.
خدا رو شکر این هم گذشت.
با این روسری پاهاتو میبندیم.