اولین مسافرت هوایی(مشهد)
سلام عشق قشنگ مامان
سلام دردونه هلوی مامان
تو اولین روزای 6 ماهگیت امام رضا ما رو طلبید و راهی شدیم .
یک سال و نیم پیش که با بابایی دو تایی رفته بودیم به امام رضا قول داده بودم که دیگه تنها نیام
ولی انقدر جنابعالی اذیت کردی که پشت دستم و داغ کردم یگه از این قرارا بزارم
روز اول که نذاشتی من نماز جماعت بخونم اما شبش یکی از خانم های خادم تورو نگه داشت خدا خیرش بده .
صبح هم بابایی نگهت داشت . تو رستوران خیلی اذیت میکردی و نمیذاشتی غذا بخوریم .
در کل خیلی خوب بود. این دومین سفری هستش که باهمیم.
اینجا موقع رفتنه خاله نرگس برامون قران گرفت انگار میخوایم بریم سفر قندهار
روز اول .داشتی غش میکردی از خواب
عاشق این عکسم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی