اولین مروارید
سلام عروسک من
یه هفته پیش خاله نرگس بهم گفت که میخوای دندنون دراری ولی من زیاد جدی نگرفتم تا اینکه پریشب خیلی بیتاب بودی نگاه کردم دیدم لثه ت کلی متورم و قرمزه و فرداش داشتم اب میدادم بهت که یهوصدای برخورد دندونت با لیوان اومد مباااااااااااااااااااارکه هورررررراااااااااااااااا بزن دست قشنگرووووووووووووو شله شله دیروز تو هفت ماه و پنج روزگی وقتی خونه مامان مریم بودیم این اتفاق افتاد وااااااااااااای نمی دون یکه چه ذوقی زدم و جیغ کشیدم و به بابایی گفتم دندونش دراومده خیلی لذت بخشه که آدم لحظه ه لحظه بزرگ شدن دخترشو ببینه و همه این لحظات رو تجربه کنه البته یه چند روزی حواسم بود به لثه ات و احساس می کردم که یه خبرایی و همش منتظر بودم تا بالاخره دندون مرواریدیت لثه ات رو بشکافه و تو دهنت جوونه کنه
دیشب یه لباس سبز مغز پسته ایی تنت کرده بودم وبابا هی بهت میگفت پسته
بعدا با عکس برمیگردم