مروارید سوم و چهارم
آرزوي مامان.چقدر شيرين شدي عسلم.وقتي ميخوابي،وقتي چيزي ميخوري، وقتي حموم ميبرمت،وقتي بازي ميكني...خلاصه توي هر حالتي كه هستي،فقط بايد خوردت
بايد بگم برات كه تقريبا٩ ماه و ده روزت بود كه دوتا از مرواريداي سفيدت اين دفعه بالايي ها جونه زدن و دالي كردن .البته اين دفعه پدر مارو به معنی واقعی کلمه در اوردی
بالاخره سی ام مرداد اولین دندون بالا سمت چپ و دوم شهریور بغلیش در اومد
و جالبیش این بود که همه ی اینها زمانی اتفاق افتاد که مسافرت بودیم ولی تا وقتی تهران بودیم اذیت میکردی فکر کنم دلت میخواست تو شمال دندونات دراد.
سلام سلام صد تا سلام
من اومدم با دندونام
میخوام نشونتون بدم
صاحب مروارید شدم
یواش یواش و بیصدا
شدم جز کباب خورا
این عکسا که میزارم مال زمانیه که افطاری دعوت شده بودیم سر کار بابایی . جا مونده بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی